زندگیه عاشقانه ی مازندگیه عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
نفس بابـاهستی مامـاننفس بابـاهستی مامـان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

ღ یسنــا عشقـ مامانـــ وبـابــا ღ

جشنواره شترسواری طبس

1392/12/10 11:44
نویسنده : Maman Ati
216 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسی دخملی تاج سری

جیگرم جمعه 9 اسفند که پا گذاشتی تو8 ماهگی رفتیم جشنواره شتر سواری کشووری

خیلی خوش گذشت مخصوصا به تو..آخه با بابا همش ماسه بازی میکردی

واقعا طبیعت بکری بود!!!!!

یسنا و بابایی کنار شترا عکس گرفتینقلبخیال باطلبغل

نیگا چقدر دور رفتم که عکس خوشتل بگیرم ازتون!!

آخه واقعا هارمونیه آسمون و ماسه ها خیلی قشنگ بودقلب

ماسه بازی یسنا و باباییقلبماچبغل

بابادید ماسه ها گرم هستن ..ماسه ها  رو زد کنار پاهاتو گذاشت تو ماسه ها ..پاهات یخ کرد تو ذوق زدیقلبماچخیال باطل

جیگرتوووووووووووووووووووووووماچقلب

حال کردی خداییشفرشتهشب که رسیدیم خونه هلاک خوابیدی!!!!تا خود صبحقلبمژه

قربون بستنی خوردنت بشم نفسیقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامان یسنا کوچولو
10 اسفند 92 13:19
سلام عزیزم.ممنونم که پیش ما اومدی.چه نی نی نازی دارین ماشالله.خداحفظش کنه.چه جای قشنگی هم ذفتید.دلم خواست... دوباره پیش ما بیا.خوشحال میشم.ینا کوچولو رو به جای من ببوس.
خاله
10 اسفند 92 22:05
وب دختری با کلی عکس به روز شد بدو بیااااااااااااااااا که منتظرم
مهتاب
11 اسفند 92 0:05
وای خدا جونم خوش به حالتون من یک سالو نیمه گردش نرفتم دارم افسردگی میگیرم با دیدن عکساتون دلم یه خورده وا شد
فاطمه جون/دخترخالت/
11 اسفند 92 14:44
سلام یسنا جون رفتی گردش؟خوش گذشت؟راستی چه قدرشبیه فاطمه زهراشدی همون عکسی که بغل مامان جونی. یک لحطه فکر کردم خود خود فاطمه زهرایی.ازطرف من
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
11 اسفند 92 15:10
سلام آتی جون خوبید می بینم که مسابقه بوده وکلی حال وهوا تازه کردید وکلی هم بهتون مخصوصآ یسنا جون خوش گذشته فداش بشم چقدر عکسها نازن الهی همیشه به خوشی وتفریح وگشت وگذار باشید
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
11 اسفند 92 15:11
چقدر هم اینجا شلوغه من تا حالا نشنیده بودم مسابقه شتر سواری رو خیلی بران جالب بود
ناهید مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
19 اسفند 92 22:21
سلام عزیزم چقدر امروز تو فکرتون بودم ولی وقت نکردم بیام پیشتون تا اینکه الان اومدم کامنتتونو که دیدم کلی خوشحال شدم عزیزم نمی دونم رمز پستهای قبل رو بهت دادم یا نه ولی برات خصوصی می زارم خوب یسنا جونی خوبن چیکارمی کنید با خونه تکونی می بوسمتون عزیزم یسنا جونو ببوسید
فاطمه جون/دخترخالت/
20 اسفند 92 15:12
چرا عکس نمیزاری اخه؟
سحر مامان یسنا
21 اسفند 92 17:24
خدایی چه حالی کردینا خوش به حالتون من که از بس درو دیوار دیدم خسته شدم