زندگیه عاشقانه ی مازندگیه عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
نفس بابـاهستی مامـاننفس بابـاهستی مامـان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

ღ یسنــا عشقـ مامانـــ وبـابــا ღ

اولین فضولی جیگر خانومم

سلام مامانی اومدم ایندفه از شیطونیات بگم جدیدا عاشق میز تلویزیون و دکوریاش شدی هر چی رو میز باشه خودتو باقل قل میرسونی و به مراد دلت میرسی شیطونک من 28-11-92 خودتو ازاینطرف اتاق تا پیش بابات قل میدادی وآخرشم رفتی جلو میز آقا فیله رو برداشتی و .... فرداش داشتم بهت سوپ میدادم که نمیخواستی و با تف کردن میریختی بیرون اما من به زور بهت میدادم که حداقل سیربشی وقتی دیدی ول کن نیستم میگفتی ب ب ب ب ب یعنی بابا بیا به دادم برس!!! 92-11-30 مامان بزرگ رفتن بیرجند و ما باز تهنا شدیم ظهر که مامان درگیر بود تو آشپزخونه و شما رو گذاشته بودم تو روروئک که بازی کنی تا صدای تبلیغ بالابالا رو شنیدی هی گردنتو میبردی بالا که...
1 اسفند 1392

چشمه مرتضی علی

امروز 22بهمن رفتیم چشمه ی مرتضی علی جای شما خالی بود هرشب با بابا میریم بیرون تو بغل بابایی همش هم با این آویز درگیری بغل بابا تفریح ...
22 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام دخملی و خاله هــــــا نفس بابـــاهستی مامــــان ◄یســــــــناجــــــون► تا این لحظه ، 6 ماه و 11 روز و 22 ساعت و 22 دقیقه و 21 ثانیه سن دارد نفس مامانی اینجا آماده شده بودی که بریم جنگ شادی با خانواده ی همکار بابایی ...
22 بهمن 1392

دامن یسنا جونم

  عکسای جدید با دامنی که خودم بافیدم واست نفسی البته هنوز کامل نشده بهت میگفتم پاتو بذار!میخندیدی واسم   ...
18 بهمن 1392

واکسن نفسم

سلام عشقای من   دختر که باشی میدونی اولین عشق زندگیت پدرته دختر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته دختر که باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری و بعدش از هیچی نترسی دستهای مهربون و گرم پدرته دختر که باشی میدونی همه دنیا پدرته دختر که باشی میدونی هر جای دنیا که باشی، چه کنارت باشه چه نباشه، قویترین فرشته نگهبان زندگیت پدرته عزیز دلم 9 بهمن واکسن 6 ماهگیتو زدن...زیاد گریه نکردی اما من از استرس ضعف کرده بودم اما شب که شد تب کردی دق کردیم تا صب. . من و بابات بالا یرت تا صب همش دستمال خیس میذاشتیم که خدایی نکرده تبت نره بالا.. هر چند دمای بدنت از 36.2 بالاتر نرفت اما ما م...
17 بهمن 1392

احوالات یسنا جونم

  سلام دخمل گلم فدات بشه مامانی این روزا اینقد شیطونک شدی وکارای بانمک میکنی که منو بابایی میخوایم بخوریمت مامانی احتمالا 22 بهمن میریم پیش مامانی و بابایی و خاله ی ناقلات(آخه خیلی محکم بوست میکنه!) وقتی بهش میگم خب یواشتر! میگه تو چکار داری ولی الان نزدیک 3هفته میشه نرفتیم پیششون ،هم دلتنگم هم حوصلم سررفته اینجا، با اینکه پیش بابا هستیم اما همین که میره بیرون دنبال کارش دلم میگیره!! خدارو100000000مرتبه شکر که توروبهم داد وگرنه دق میردم از تنهایی نفسم دوستت دارم عسلم   خوشگلم   پ چرا از تل بدت میاد عشقم؟؟؟ میخواستی ماشین حساب بابایی رو بگیری خسته میشدی سرتو میذاشتی 1 استراحت کوچولو ...
17 بهمن 1392

دخمل نازم

عشق خودم فینگیلی مامان در حال ب گفتن بغل خاله مهلا تل رو بافیدم اااااااا ناقلا بذار باشه‍‍!!!!         لثه هات میخواره فدات شم؟؟؟؟ انگشتاتو نخور نفسی   ...
9 بهمن 1392

بعد از 1ماه عکس دخملی میذارم!

سلاااااااااااااااااااام ×نفس بابـــاهستی مامــــان ◄یســــــــناجــــــون► تا این لحظه ، // 5 ماه و 19 روز و 9 ساعت و 51 دقیقه و 17 ثانیه سن دارد × ناناز منییییییی سیب میخوری عشقم؟ خوشمزست؟؟؟؟؟؟ دخملم ماشاا... قربون خوابیدنت بشم مونس من..هستی من فرنی میخوری عشق؟ انشاا... گوشت بشه به بدنت خوشگل مامان ماشاا... میخوای بری ددر نفسی؟مارو هم ببر راستی پاپوشاتو خاله ملی بافیده..دستش درد نکنه ایم تل رو هم مت بافیدم اینم زهرا دخترخاله ی شیطونت که فضولی کرده شمعا رو مالیده به صورتش دعوا هم داره بازم میام   ...
29 دی 1392

یلدا

.: نفس بابـــاهستی مامــــان ◄یســــــــناجــــــون► تا این لحظه ، // 4 ماه و 22 روز و 3 ساعت و 29 دقیقه و 53 ثانیه سن دارد :. یلدات مبارک جوجوی من   فداتون یشم دخترطلای عمه موش عمه پسرناقلای عمه   ...
27 دی 1392